سنگ صبور

سنگ صبور

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند
سنگ صبور

سنگ صبور

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند

دوچرخه دنی

کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. دنی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟
دنی گفت، آره. مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده .
نامه شماره یک
سلام خدای عزیز
اسم من دنی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه به...م بدی .
دوستار تو
دنی
دنی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمی یاد. برا همین نامه رو پاره کرد.
نامه شماره دو
سلام خدا
اسم من دنیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده .
دنی
اما دنی یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده واسه همین پارش کرد.
نامه شماره سه
سلام خدا
اسم من دنی هست. درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم.
دنی
دنی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده. واسه همین پارش کرد. تو فکر فرو رفت . رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا. مامانش دید که کلکش کار ساز بوده، بهش گفت خوب برو ولی قبل از شام خونه باش.
دنی رفت کلیسا. یکمی نشست وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست، پرید و مجسمه مادر مقدس رو کش رفت ( دزدید ) و از کلیسا فرار کرد.
بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت.
نامه شماره چهار سلام خدا
مامانت پیش منه. اگه می خواییش، واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده....!!

نظرات 2 + ارسال نظر
آرنیکا چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:07 ب.ظ http://www.darhambarham.loxblog.com

سلام. این همه دختر خوشگل تو تهرون خودمون ریخته میخوای بری زن کره ای بگیری !!!!!

جنس ایرانی زود خراب میشه میخوام اصلی شو بگیرم.

دختر تنهای شهر چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:24 ب.ظ

ایول به دنی کاش منم افکار م مثل دنی بود مادر خدارو گروگان میگرفتم تا خواسته هامو براورده کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد