سنگ صبور

سنگ صبور

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند
سنگ صبور

سنگ صبور

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند

شیرین عبادی

شیرین عبادی:



از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان ، من یک فمینیست هستم. اولین بارجرقه های فمینیسم من در سن کودکی زده شد وقتی دیدم که مادر بزرگم پسرهای فامیل را شومبول طلا خطاب می کند و آنها حق دارند با شورت دور حیاط بدوند ولی اگر من جوری بنشینم که دامنم درست نباشد همه بسیج می شوند تا دامن مرا روی پاهای کودکانه و بی خبرم بکشند و مدام گوشزد کنند که درست بنشین.



ذهن پنج ساله ی من نفهمید ( هنوز هم نمی فهمد) که چرا آن چیزی که وسط پای پسر عمه ام است باید با لفظ طلا آراسته شود و حتی گاهی با الفاظ ( شومبولتو بخورم) خورده شود ولی آن چه من دارم مایه‌ی شرمساری است و باید پوشانده شود. ذهن پنج ساله ی من حتی وقتی ده ساله شد نفهمید که چرا آنها باید راحت ته کوچه دوچرخه سواری کنند و من با هزار مکافات ویواشکی رکاب بزنم و روپوش و روسری ام مدام توی چرخ گیر کند و زمین بخورم و همه به من بخندند. او هرگز نفهمید چرا وقتی بالغ شدم و آن دو جوانه ی سرکش در سینه هایم رویید باید آن را زیر مقتعه ی چانه دار بلند و روپوش گشاد پنهان کنم و قوز کنم تا برجستگی های بدنم را از چشم ها بپوشانم. ذهن من هرگز نفهمید چرا هرچه مربوط به زنانگی من است زشت و پنهانی و گناه آلود است و هرچه مربوط به مردانگی پسر هاست قابل افتخار و ستودنی و حتی به روایتی خوردنی است. ذهن من هنوز پنج ساله است، نمی فهمد چرا به عنوان یک دختر ناقص و نیمه است؛ نمی فهمد چرا همه برایش دنبال شوهر می گردند فکر می کنند که بدون مرد کامل نیست. نمی فهمد چرا مادرش مدام می پرسد این پسره کیه که هر شب زنگ می زند؟ اگر دوستت داره باید بیاد خواستگاریت. او انقدر بچه است که فقط برای پوز زنی مادرش به آن پسر میگوید بیا خواستگاریم والکی الکی زن مردی می شود که دوستش ندارد. او حتی نمی فهمدچرا درخانواده ی آن مرد، مردها یک طرف مجلس عرق می خورند و بحث سیاسی می کنند و زنها طرف دیگر ظرف می شورند و مزخرف می بافند. او نمی فهمد که چرا شوهرش التماس می‌کند که لطفا جلوی فامیل من سیگار نکش وقتی خودش می کشد. او نمی فهمد چرا سیگارکشیدن مرد درست است و سیگار کشیدن زن نا درست. او نمی فهمد چرا وقتی مردش را نمی‌خواهد سالها باید دنبال طلاق بدود در حالیکه اگر مرد بود در یک هفته می توانست زنش را طلاق بدهد ذهن من هنوز پنج ساله است. این ذهن پنج ساله دو برابر پسر های هم دوره اش زحمت کشیدتا دانشگاه برود ، آنها خرخون لقبش دادند. این ذهن پنج ساله بین همه ی دانشجوهای ورودی‌اش شاگرد اول شد تهمت زدند که معلوم نیست با کدام استاد روی هم ریخته است. بعدها مجبور شد هر تشخیص را دو بار تکرار کند برای آنکه چون زن بود حرفش نصف یک مرد ارزش داشت. مجبور شد از زبان یک پزشک همکار( که زن بود )بشنود که پیش دکترزن نرو، زن ها همه بیسوادن و هیچ نگوید و دم نزند. مجبور شد دو برابر تلاش کند تانامش نصف اعتباری که باید را بیابد. مجبور شد دو برابر مردها خوب رانندگی کند تامبادا تصادف کند و این جمله را بشنود که ” زن ها دست به فرمون ندارند”. مجبور شد دوبرابر مردهای دور و برش کار کند و دو برابر آنها موفق شود و دو برابر آنها پول دربیاورد و آخر هم ” زن بی سر پرست” نامیده شود. مجبور شد دو برابر مردها وبلاگ بنویسد تا صدایش به جایی برسد و آخر سر هم متهم شود که زنانه نویسی می کند و در واقع “مرد” است.. از همه ی اینها گذشته ،نگارنده زن خوشبختی محسوب می شود. در خانواده ای مرفه و غیرمذهبی بدنیا آمده ، امکان تحصیل و امکان فرار از آن چهارچوب های غیر منصفانه وزشت را داشته است . او هرگز کتک نخورده و نفقه نخواسته و حضانت طفلی را از دست نداده است. با این همه زخمی وخسته است. خسته است از اینکه از زبان مردهای بی خاصیت و احمقی که نصف ضریب هوشی او را ندارند شنیده است که زن ها منطق ندارند، زن ها طنز ندارند، زن ها دست به فرمان ندارند. خسته است از جامعه‌ای که اگر زنی مورد تجاوز قرار بگیرد زن را مورد خطاب قرار میدهد که چرا حجابت کامل نبود و مقصر می شمارند که مرد را گناه انداخته و از مردنمی پرسد که چرا مثل یک حیوان رفتار کرده است. خسته است از جامعه‌ای که اگر زنی مورد خیانت قرار گرفت به او توصیه می کند که صبوری کند و خانمی پیشه کند و بیشتر به مردش توجه کند. خسته است از جامعه‌ای که سزای خیانت در آن برای مرد توجه بیشتر و برای زن سنگسار است. خسته است از جامعه‌ای که زن هایش قوز کرده و ترسیده و تهدید شده اند و مردهایش باافتخار لگن خاصره شان را جلو می دهند و به شومبول های طلای خود می نازند و به خودشان جرات می دهند به زن ها یی که دو برابر آنها قد کشیده اند لقب کوتولگی بدهند. خسته است از جامعه‌ای که زنهایش به کوتولگی خود افتخار میکنندوحاضرنیستند بهای قد کشیدن‌شان را بپردازند و هنوز افسوس تازیانه و تسبیح و ته دیگ را می خورند. ، بر او ببخشایید اوخسته است ازجامعه‌ای که حتی معنی فمینیست را نمی داند (شیرین عبادی)

نظرات 62 + ارسال نظر
ژینوس شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:45 ب.ظ http://zhinoos.blogsky.com

اولم اولم اولم

ژینوس شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:53 ب.ظ http://zhinoos.blogsky.com

هعی وای..............................

دختربلا شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:19 ب.ظ http://k-girl.blogfa.com

با گریه کار درست نمیشه .

الی شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:22 ب.ظ http://sampad-patoogh.blogfa.com

هعیییییییییییییی چ میشه گفت؟؟؟؟؟
خدایی خیلی هاش راسته

تارا شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:22 ب.ظ http://ninienazebaba.blogfa.com

ایول بالاخره یکی هم پیدا شد درد دل ما رو بنویسه

ندا شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:51 ب.ظ http://lore.blogsky.com

من فمنیسم رو قبول ندارم . البته به برابری حقوق اجتماعی اعتقاد دارم

پردیس شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:30 ب.ظ http://k-girl.blogfa.com/

همه خانواده ها که اینطوری نیستن!من اصلا طرز فکرشو قبول ندارم!شاید این یِ عقده از دوران کودکیِ که براش به یادگارمونده
وباعث شده این طرز تفکرش باشه!همه ی مردا بد نیستن...این درمورد همه ی مردا و خانواده ها صدق نمیکنه!

سلام
دقیقا با شما موافقم.
اما متاسفانه اکثرا به حقایق نزدیک بود.

yasser شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:30 ب.ظ http://nicepayamak.blogfa.com

__̴ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡_|̲̲̲͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡l ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡_*̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡__

اَگر کَسی را نَداشتی کهِ به او بیَندیشی ، به آسِمان بیَندیش ،

چون دَر آسِمان کَسی هَست ، کهِ به تو می اَندیشَد ،

__̴ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡_|̲̲̲͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡l ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡_*̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡__
راستش محمد جان اگر بگم با خوندن این متن گریه نکردم دروغ گفتم. نمی دونم چرا ولی احساس می کنم یه حس غریبی داشت. واقعا عجیب بود. حرفاش جوری بود که خیلی از ما اصلا بهشون توجه نکردیم. من توی دانشگاه تدریس می کنم. 23سالو 6ماهمه، انواع پسرا و دخترها را تو دانشگاه دیدم. یه دختر فقط برا اینکه بتونه خودشا نشون بده مجبور میشه دست به همه کاری بزنه که منه استاد و هم کلاسیهاش بهش نگاه بندازند. این یه نکبت برای جامعه ما و تمام جوامعه. من همیشه به تساوی حقوق زن و مرد اعتقاد داشتم و دارم. بخاطر همینم توی کلاسام هیچوقت اجازه نمی دم کسی به شخصیت کسه دیگه بی احترامی بکنه. دوست دارم اول از خودم شروع کنم که باور داشته باشم من به عنوان یک پسر و یک دانشجوم و یک هم وطنم به عنوان دختر هیچ تفاوتی با هم نداریم و تو همه چیز یکسان هستیم.

سلام
متوجه نشدم 23سالو 6ماهته تو دانشگاه تدریس میکنی؟؟

بله واقعا زیبا نوشته بودند.

دختر کرد شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ب.ظ

سلام دوست خوبم. خیلی جالب بود واقعا خوشم اومد.

خواهش

yasser شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ب.ظ http://nicepayamak.blogfa.com

راستی با اسم سنگ صبور لینکت کردم اگر دوست داشتی منا با اسم تنهاترین تنها لینک کن

حتما

پردیس شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ب.ظ http://k-girl.blogfa.com/

نه مَمَد امین جان این حرفا مالِ گذشته هاس الان دیگه ایجور نیس بِ را!اکثرا خانواده ها روشن فکرشدن وارزش ومنزلت زیادی برای دختراشان قائل هستن..
تازه ایی خود زنا ودخترا هستن تو جامعه که اجازه میدن حقشان خورده بشه یا بهشان بی حرمتی بشه..باید خودشان محکم باشن ونذارن از ایی اتفاقا بیافته وگرنه بخای کلی نگر باشی به هر حال هستن کسانی که هنوز فکر بسته ای دارن..

اینکه زن ها خودشون اجازه میدن که حقشون خورده شه حق با شماست.

اما بعضی ها گیر ادم نا حسابی افتادن که دیگه کاری از دستون نمیاد.
زن یه مرد زور گو از طرفی امید به برگشت ندارن که برن طلاق بگیرن.

همین الان اگر نظر سنجی شه مطمعن باش ۷۰درصد مردا طرف دار مرد سالاری اند

پردیس شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:51 ب.ظ http://k-girl.blogfa.com/

مَمَد امین من با نظر یاسر اصلا موافق نیستم!
یعنی چه که یِ دختر برای اینکه بتونه خودشو نشون بده باید دست به هرکاری بزنه که من استاد و بقیه یِ نگاه بهش بندازیم!
این خانومی که ایشون میفرماین احتمالا مشکل شخصیتی داره وهنوز به یِ خودشناسی هرچند جزیی از خودش نرسیده و منم خیلی از آقایون رو دیدم که دقیقا همین رفتارو از خودشون نشون میدن وحتی بدتر!

بله خب پردیس جان متاسفانه پیدا میشن دختر و پسرم ندارن.
اما خب دخترا برا استادای مرد بیشتر ناز و کرشمه میان.

پردیس شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:02 ب.ظ http://k-girl.blogfa.com/

خومنم اخر حرفام گفتم که هستن کسانی که ایجورن،تو درست میگی مردا طرفدار مرد سالاری هستن چون ذاتشان ایجوریِ و دوست دارن همیشه قدرت دست اونا باشه ولی ایی دلیل نمیشه که این حسی که دارن همیشه منفی باشه وازش بد استفاده کنن اصلا مرد یعنی همین که باابهت باشه وبشه بهش تکیه کرد..

بله
اما نا گفته نمونه که اگه قدرت دست زناهم بود باز قصه همین بود.

پردیس شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:15 ب.ظ http://k-girl.blogfa.com/

عزیز ِم یارو دختره مشکل روحی روانی داشته..
به ولله من 4سالی که دانشگاه بودم غیر از یِ نفر ندیدم کسی ایجو باشه(دختر) اما در مقابلش پسرایی م میدیدم که ایی طور باشن!

بله انکار ناپذیره.

مصطفی دوستی ( کاوه) شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ب.ظ http://http://zakhmekohneyetarikh.blogfa.com/

بسیار عالی بود ، اگه تونستی حتما بهم سر بزن

مرسی حتما خدمت میرسم

انگشت دونه شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:47 ب.ظ http://badbadak-baz.blogfa.com/

سلام.
خوبی؟
واقعا همین جوری نوشتی بودی و هر روز شاهد خیلی چیزها هستیم که کسی دم نمیزنه و به نظر همه عادی شده و مهم نیست که کی داره چکار میکنه. خوبه که از خودمون شروع کنیم تا مجبور به شکستن غرور هم نشیم.
واقعا قشنگ بود. واقعا تاثیر گذار بود. واقعا متاسفم. به امید بهتر شدن

سلام
مرسی
امیدوارم
امیدوارم به اثبات و اقتدار هر چه بیشتر مرد سالاری

انگشت دونه یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ق.ظ http://badbadak-baz.blogfa.com/

خوشحالی؟
گریه داره نه خنده

شوخی بود بابا.
بشم گریه باشه

چون تو گفتی ها.

محمدرضا یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 ق.ظ http://mamall.blogsky.com

در خصوص پستت اصلا حرفی ندارم
چون واقعیت وگفته و دیگه بحثی روش نیست
اما درمورد نظرات ؛ فقط و فقط با نظر " پردیس " به شدت موافقم !

من خودم پسرم، خودتم پسری ، بهتر میدونی که اونی که میخواد خودنمایی کنه در برابر دختر ، و خودشو لوس کنه پسره نه دختر !
دختر لازم به لوس کردن و کرشمه رفتن نداره ، خود به خود تو این جامعه تو چشم ها هست!
در مورد "استاد یاسر " هم اصلا با نظرشون موافق نیستم
اما اینو میدونم ومیدونی که دختران خیلی کمی در حد انگشت شمار در همه جا پیدا میشن که این خصوصیات نه چندان جالب و داشته باشن ...
بگذریم ......

اما انصافا هم متن جالبی بود و هم متن جنگجالی ....
درضمن اگه امکان داره فونت پستت هم کمی درشت کن
مرسی عزیزم

فدای تو داداش
چشم فونت هم درشت میکنیم
گفتم ریز بشین توش بیشتر دقت کنین

انگشت دونه یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:27 ق.ظ http://badbadak-baz.blogfa.com/

سلام
من نگفتم که شما بلکه همه

بله بله متوجهم.

محمد امین یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:45 ق.ظ http://www.amin66.blogsky.com/



اگــــر :

اگـــــــر مثل خر پر زور باشی بارت می کنند...

اگــــــــر مثل گاو پر شیر باشی می دو.شنت...

اگــــــــر مثل اسب تیز رو باشی سوارت میشن...

پســــــ :

تا میتوانیـــــــــــــ بفهمـــــــــــ

و

به دیگــــران نیز بفهمــــــــــــانــــــ


چــرا کــــــــــه فقطـــــــ از دانــــــــایی تو می ترســـــــند...

سیدمحمدرضا هاشمی زاده یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:53 ق.ظ http://sheredashti.blogfa.com

سلام...
من که خودم یه مردم...وهمه حرفات سخن دلما ن بود وخوب هم لمسشان کردم....وسالها دبیر دبیر ستانهای دخترانه بودم..پیشکسون فرهنگی..
حتی المقدر در دنیای خودم سعی کردم.ضمن ارتباط ویکدلی با خواهران ودانش آموزان دخترم..سغی کردم.الگوی مردی نباشم که تصویر ش را خواندم..با صمیمیمیت وحفظ حقوق وحرمت زنها..هر چند خواهر جون ما بظاهر مردها هم این فضای بی تکیه گاهی ها وتنگ نظری ها دست کمی از شما نداریم وشکسته بال تر از شما ئیم....خیال میکنید ما در جامعه ای زندگی میکنیم که مردها بر همه مقدراتشان حاکمند ومختار و....نه نه..اگر شما در ابعادی چنانید ودرد های بشمار..ما مردها هم در ابعادی دیگر گرفتار....پس هر دوتا دو نیمه ی زسیبیم مقل هم...ای کاش در فضای امروز جامعه چند لحظه ای به حال وهوای ما می آمدید تاهمه چیز دستگیرتان شود

ممنون استاد.

دقیقا حق با شماست ماهم یه جور دیگه گرفتاریم
اما کمتر از زنها.

نسرین دختری از جنس کویر یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:16 ق.ظ http://www.bestsmile.blogfa.com

سلام.خوبی؟ به خدا گریه نکن امین جون منم گریم میگیره ولی این حقیقته و حقیقت تلخه مثل زهر مار
ممنون که خبرم کردی مثل همیشه 20بود
منتظر پستای بعدیت هستم
بای

yasser یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:38 ق.ظ http://nicepayamak.blogfa.com

آره محمدجان تو دانشگاه تدریس می کنم. البته تو یک آموزشگاه هم به کار تدریس و طراحی مشغولم. بلطف کمکای مادرم پنج ساله ابتداییا تو سه سال تموم کردم. بعدتو سن تقریبا 16سالگی وارد دانشگاه شدم تو سن بیست سالگی لیسانس گرفتم که البته خیلی تنبل بودم تو گرفتنش و الان حدود 4ساله که اولش به عنوان استادیار و بعد بعنوان استاد به کار تدریس مشغولم. چطور مگه؟؟بنظرت عجیب میاد؟؟؟

بابا ای ول به شما استاد بچه درس خون.

راستشو بخوای اره واسم عجیب بود.
چه کنیم کافر همه را به کیش خویش پندارد.

yasser یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:39 ق.ظ http://nicepayamak.blogfa.com

ممنون از اینکه لینکم کردی محمدامین جان

خواهش عزیزم وظیفس.

خاله یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:23 ق.ظ

سلام محمد جان.
خییییلی ممنون بابت این پست زیبا.بخاطر روشن قکری قشنگت تو انتخاب این پست.
زنده باشی عزیزم.

خواهش خاله ای انتظار کمتر از این حرفا از ما داری؟

هیوا یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:02 ق.ظ http://www.hiwasena.blogfa.com

سلام
متن جالبی بود اگر چه پشت بعضی جمله هاش تفکر خاصی نبود و خانم عبادی یک طرفه به قاضی رفته بود .به هر حال امیدوارم که موفق باشن.

سلام داش هیوا
مرسی که اومدی
خانم عبادی شاید یه خورده شورش کرده که مردم بیشتر توجه کنن
شایدم بدترین حالت ممکن رودر نظرگرفته باشن
نمیدونم

منم برای ایشان ارزوی موفقیت دارم.

نسرین یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:17 ق.ظ http://www.parastooyeman.blogfa.com

سلام ممنون از مطلب جالبی که گذاشتید متاسفانه تمام این اندیشه در جامعه ما وچود دارد .من روزانه با دختران زیادی در دبیرستان سروکار دارم وراجع به این موضوع زیاد بحث می کنم وهمه درد ودلهای فراوانی دارند

نینا یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:04 ب.ظ http://namakdon1362.blogfa.com

سلام ممنون دستت دردنکنه این موضوع توجامع ما یه حقیقت تاسف برانگیزوانکارناپذیره ولی هستندکسانی که بین دختروپسرشون فرق نمیزارن.
کنجکاوشدم نظراتوخوندم واز جواب استاد23ساله و6ماهه که ظاهرافقط نوک دماغشومیبینه واقعاتعجب کردم!

راستی لینک کردم منوبااسم عنوان وبلاگم لینکن

Miss F.N یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:20 ب.ظ http://paparazzi96.blogfa.com

سلامـ

متنـ جالبیـ بــــود...خیلیـ چیـــزاشـ واقعیتـ دارهـ

اما الآنـ خیلیـ از اینـــــــــــــــــــا دیگهـ کمـ رنگـ شدهـ !!!

البتهـ همهـ جـــا اینـ طور نیستـ چونـ بعضیـ از افـــــراد

هنــــــــــــوز افکارشونـ همینـ طـــــورهـ ...

متاسفانه همین طوره.

شیطان یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:36 ب.ظ http://atishejahannam.blogfa.com

سلام عزیز
ادرس لینک .:: ورود به جهنم ::. تغییر بده به این ادرسم
در ضمن این نقطه هاشو هم بذار

دیوونه یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:50 ب.ظ http://baran13.blogfa.com/

سلام امین جان
پست خوبی بود
متاسفانه هنوز هم اکثرا مردم این افکارو دارند و این طرز فکر تو شهرهای کوچیک بیشتره!
نظرات رو هم خوندم با بعضی هاش موافق بودم!
زنده باشی

hellgirl یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:03 ب.ظ http://2khmaljahanami.blogfa.com

جالب بود نه اینکه میگم جالب بود فکر کنی نخوندما
اما خب نمیدونم چی باید راجبش بگم
آخه منم هنوز نفهمیدم

sepide یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:04 ب.ظ http://donianagzasht.persianblog.ir/

تنها شادی زندگیم این است

که هیچکس نمی داند تا چه حد غمگینم

sepide یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:06 ب.ظ

از ابتدا اولین اسم آدم بود ..

از آغاز بر سر الف کلاه گذاشتند !

sepide یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:07 ب.ظ

انسانم! ساکت، چون درخت سیب! گسترده، چون مزرعه یونجه!

و بارور، چون خوشه بلوط! به جز خداوند،

چه کسی شایسته پرستش من خواهد بود؟!!

sepide یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:09 ب.ظ

و چه لذتی است در تنهایی
باور نداری ؟
از خدا بپرس

تنهای قبلا واسم لذت داشت
اما لذتش دیگه ازبین رفته واسم

sepide یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:10 ب.ظ

بعضی از آدم ها،کلا آزار دهنده اند

وقتی هستند با بودنشان

و وقتی هم نیستند،

با نبودنشان تو را می آزارن

hellgirl یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:10 ب.ظ http://2khmaljahanami.blogfa.com

جالب بود نه این که فک کنی نخوندم همین جوری میگم جالب بود ها نه
آخه میدونی چیه؟
منم....
منم هنوز نفهمیدم

sepide یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:11 ب.ظ

بگذار که درها همگی بسته بمانند

وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست

sepide یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:14 ب.ظ

ســــــــــــــــــلآمممممممممممم

چــــــــــی بگممممم؟؟؟؟؟؟؟؟

گیسو سیاه یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:46 ب.ظ http://GISOOSIAH.BLOGFA.COM

خیلی قشنگ و جالب بود

Miss F.N یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:01 ب.ظ http://paparazzi96.blogfa.com

"سرد است و من تنهایم"

چه جمله ای!

پر از کلیشه.....

پر از تهوع......

جای گرمی نشسته ای و میخوانی:

"سرد است".....

یخ نمیکنی....

حس نمیکنی.....

که من برای نوشتن همین دو کلمه

چه سرمایی را گذراندم....

نیستیــــــــــ.

خرزو خان دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:16 ق.ظ

کلا مطلب طرز فکره دهه 50 - 60 نه الان _الانه خیلی هاش بر عکسه و مرد سر خورده اجتماع شده یعنی حساب کن از بچگی شاید برار باشن ولی بعد ها برو خرید * صف نان*و کار* سربازی* و خرج خونه* عیدی * پول دادن به بچه ها که رازاشون و همه دنیاشون مامانه* منت زن وقتی میری خواستگاری* مهریه دادن*و در آخر بهشت زیر پای مادران است من کلا با این حرف ها مشکل دارم و به نظرم هر کس به نحوی در این اجتماع سر خورده شده

سلام خرزو خان
دهه 50-60 خیلی پر رنگتر بوده نه به این معنی که امروز کاملا از بین رفته یا به قول شما بر عکس شده.
صف نان و کار سرخوردگی نیست عزیزم
سربازی هم به دلیل شرایط فیزیکی مردها میطلبه که برن.
الان خیلی از زنها توی خرج خونه سهیم اند.
از همه مهمتر خواستگاری که خودش یه امتیازه واسه مرد،میتونی خواستگاری هر کی دوست داری بری در حالی که واسه دخترا این طوری نیست.
بهشت زیر پای مادران است، یه چیزیه تو مایه فیلم هندی.
شوخی کردم زحماتی رو که به پای بچشون میکشن ،مطمعنا بی اجر نمیمونه(رضایت خدا رضایت خلق خداست)
به هر حال مرسی که نظرتو گفتی.

yasser دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:10 ق.ظ http://nicepayamak.blogfa.com

سلاااااااااااااااااااااااام دوست عزیزم. ممنونم از اینکه اومدی و الطاف بی نهایتتا شامل حالم کردی. خیلی مررررررررررررررررررسیییییییییییییییییییییییییییییی[گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب][گل][قلب]

الهام آسمونی دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:35 ق.ظ http://\www.elhame2010.blogfa.com

سلام. خوبی؟ اولا ممنون که خبرم کردی.
بعدشم درمورد حرفایی که ایشون زدند باید بگم هرکسی توی زندگیش یک سری نظریات ؛شخصی؛ داره که فقط مربوط به خودشه. وقتی کسی حرفی میزنه و اون نظرات شخصی خودشو به زبون میاره با هزارتا منطق و دست گذاشتن روی نقطه ضعف اطرافیان ویا ازطریق های خیلی خیلی مختلف کاری میکنه که تموم حرفاش مورد تایید همه و یا اکثریت افراد قرار بگیره و کسانی که اون رو میپذیرند گمان کنند که درست ترین و دقیق ترین حقایق زندگی رو شنیدند(حالا کاری ندارم حرفای اون ادم واقعا حقیقت داشته باشند یانه). باز هم تاکید میکنم که تمام اینها فقط نظرات شخصیه افراده. حتی این حرفاییم که من میزنم فقط نظر خودمه(که ممکنه بعضیا وقتی میخوننش به حرفام بخندند> تمسخر کندد> یا اون و قبول داشته باشند و فکر کنند حرف دل خودشونه). ومیخوام بگم که ؛از نظر من؛ این خوده افراد هستن که تصمیم میگیرند به ادمهای دیگه یا حتی وضعیت موجود چه دیدی داشته باشند. اگه من احساس کنم که از بچگی بین من و پسر بچه ای که در اطراف من زندگی میکنه تفاوتهای بسیاری وجود داره(که مسلما هم باید وجود داشته باشه) باعث محدودیتهای زیادی در من میشه و خیلی فرصتها رو ازمن میگیره طبیعتا تا اخر عمرم این تصور ۹۸درصد محاله از من گرفته بشه و یا من بتونم دیدبهتری به خودم ویا به طور کلی به زنها داشته باشم. من هیچکدوم از حرفایی که زده شد رو قبول ندارم؛و این فقط نظر خودمه؛ من ارزشهای والایی دارم که یک موجودی به نام مرد اونهارو نداره. من هیچ محدودیتی برای رسیدن به خواسته هام (ازراه منطقی وعاقلانه)ندارم و خیلی راحت (به اندازه یک مرد یا بیشتر از او) میتونم به هرچی که میخوام برسم.
من تا وقتی به سن تکلیف نرسیده بودم و دینم برای من شرایط خاصی رو در نظر نگرفته بود کسی برای من تعیین تکلیف نمیکرد که چی بپوشم یا نپوشم. یک انسان حتی در سن کودکی دارای شعوره و خودش میتونه یک سری مسائل پیش پا افتاده(ازجمله این مسئله که کجا چی بپوشه یا نپوشه) رو تشخیص بده. اون ذهن ۵ساله ای که نتونه بفهمه و به قول خودش هنوز هم نمیفهمه زنانگی یک زن باعث شرمساری او نیست به نظر من اصلا دارای ذهن نیست و جزئ کسانیه که ازنظر عقلانی مشکل دارند واکثرا نمیتونند باادمهای معمولی دیگه زندگی کنند و باید تحت مراقبتهای ویژه باشند. خدایی که قبولش دارم از من خواست با رسیدن به سن مشخص ورسیدن به درجه عقلی مشخص یک سری چیزها رو رعایت کنم و برای اونها دلایلی اورد که من به اندازه ای که باید قانع شوم شدم.
ذهنی که نمیتونه بفهمه چرا برای یک دختر به دنبال شوهر میگردند(وحتی برای یک مرد دنبال زن ) میگردند و اون را ناشی از نقص زن میدونه چطور میتونه بفهمه که نه تنها زن بلکه یک مردهم ؛باید؛ برای رسیدن به تکامل ازدواج کند. و همچین ادمی محاله بتونه معنای تکاملی که با ازدواج کردن دو انسان شکل میگیره رو بفهمه.
اینها مثل صحبتهای اون خانوم فقط نظرات شخصی من بود. من به نظراتی که سایر دوستان دادند احترام میذارم و فقط حرفای دل خودمو نوشتم.
حرف اخر اینکه ؛هیچکدوم اونحرفا؛ ازنظر من مورد قبول نیست.
هر آدمی خودش راه خودش رو اتنخاب مبکنه و خودش تصمیم میگیره که درمورد خودش چجوری فکر کنه و خودش رو محدود بدونه یاندونه.
مرسی اومدی.
فعلا...

ماهم به نظر شما احترام میزاریم.
خوشحالم که احساس محدودیت نمیکنید.

ماردین دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:17 ق.ظ http://deltangenisti.blogfa.com

قشنگ بود

مرسی عزیزم.

محمد دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:22 ب.ظ

کسی که قدرت داره باید عدالت داشته باشه.
الان مردای زن زلیل زیادی هستن.

بله
متاسفانه عادت کردیم به مرد سالاری و زن سالاری.

negar دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:46 ب.ظ http://tahekhat.blogsky.com/

امین مگه من نگفتم بیا وب جدیدم تو که دوباره رفتی توی اون اینجا همه چی درهمه....
اونجا که دیگه چیزی نمی نویسم بیا این جدیده...

ازاده دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:17 ب.ظ http://2amkhash.blogfa.com

سلام
خوندم ولی باهاش موافق نبودم این طرز فکر اونه و با طرز فکر من خیلی فرق داره من خودم رو دختری میدونم که پابه پای پسرای کلاسمون دارم کار میکنم و زحمت میکشم و فرقی ندارم اینا همش عقده های بچگیش بوده و میتونست به جای اینکه فمنیست بشه و ضعفشو اینطور نشون بده مستقیم مبارزه کنه !
در ضمن چیزایی که نوشته مربوط به این زمان نیست از ادمی که از ایران به خاطر این چیزا فرار کرده انتظار بیشتری نمیره
ممنونم از دعوتتون!

هزاران گنج(شیوا) سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ق.ظ http://shiva101.persianblog.ir

سلام مطلب شما خیلی زیبا بود تا آخر خونم منم اپم مهربون تشریف بیار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد