سنگ صبور

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند

سنگ صبور

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند

وحشی




آه تا کی ز سفر باز نیایی بازآ

اشتیاق تو مرا سوخت کجایی بازآ
شده نزدیک که هجران تو ما را بکشد

گر همان بر سر خونریزی مایی بازآ

کرده ای عهد که بازآیی و مارا بکشی
وقت آن است که لطفی بنمایی باز آ
رفتی و باز نمی آیی و من بی تو به جان
جان من این همه بی رحم چرایی باز آ
وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی
گرچه مستوجب صد گونه جفایی بازآ

نظرات 1 + ارسال نظر
محمدرضا یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:37 ب.ظ http://mamall33.blogsky.com

ها ... !
با کی بودی که باز بیا ؟
این قضیه داره مشکوک میشه
نکنه دلت هنوز پیش یارو ه ؟
آره ؟ ؟ ؟

نه بابا باید از وحشی بپرسی منظورش کیه.

من که جون تو منظوری نداشتم.

واسه تو گفتم شاید منتظر کیس های قبلی باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد