سنگ صبور

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند

سنگ صبور

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند

اشگ بریز


گر کنم زار زار هر لحظه گریه دیوانه وار حق با من است.

زیرا همچون تویی را ندارم،

چشمان زیبایی نیست که چشم به راهم باشد.

دل دریایی نیست که دل نگرانم باشد.

اشک هایی نیست که بدرقه گر راهم باشد.

قلب مهربانی نیست ماُوایم باشد،

و دیگر(  ؟  )نیست که تکیه گاهم باشد........

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد