سنگ صبور

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند

سنگ صبور

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند

برنامه نویس........




یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامه‌نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامه‌نویس دوباره گفت:…


ادامه مطلب ...

عشق پایدار


پیرمردی صبح زود از خانه‌اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می‌شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند سپس به او گفتند: باید ازتو عکسبرداری شود تا جایی از بدنت آسیب ندیده باشد. پیرمرد غمگین شد و گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست. پرستاران از او دلیل را پرسیدند.


..

ادامه مطلب ...

اختر چرخ ادب......





کبوتر بچه‌ای با شوق پرواز
بجرئت کرد روزی بال و پر باز
پرید از شاخکی بر شاخساری
گذشت از بامکی بر جو کناری
نمودش بسکه دور آن راه نزدیک
شدش گیتی به پیش چشم تاریک

ادامه مطلب ...

بزرگ مرد سینما

نصیحت چارلی چاپین به دخترش

تاوقتی قلب عریان کسی را ندیدی،بدن عریانت را نشان نده. هیچ گاه چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمیفهمد، گریان مکن ، قلبت را خالی نگه دار ، اگر هم روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن فقط یک نفر باشد ، به او بگو که تورا بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم،زیرا که به خدا اعتقاد،وبه تونیاز دارم


کعبه کجاست؟

دلخوش از آنیم که حج میرویم
غافل از آنیم که کج میرویم
کعبه به دیدار خدا میرویم
او که همینجاست کجا میرویم ؟!!!!
... حج به خدا جز به دل پاک نیست
شستن غم از دل غمناک نیست
دین که به تسبیح و سر و ریش نیست
هرکه علی گفت که درویش نیست
صبح به صبح در پی مکر و فریب
شب همه شب ناله و امن یجیب......