سنگ صبور

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند

سنگ صبور

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند

بدون شرح





هر چند که با هم همخوانی نداشتن اما دوتاشون جالب بودن.

باجناقم از این خانم عکس دوم دست کمی نداره، مخصوصا تو این روزای خونه تکونی.(محمدرضا)

خلاصه اخبار صدا و سیما

خلاصه اخبار صدا و سیما :
عراق: نا امنی + بمب گذاری
افغانستان: نارضایتی مردم از سربازان آمریکایی
عربستان: توطئه
تونس، مصر، یمن: بیداری اسلامی
... اروپا: رکود + فقر + گرسنگی
سوریه: حمایت قاطع مردم از بشار اسد
آمریکا: خشونت + فلاکت + فساد
ونزوئلا: رضایت مردم از هوگوچاوز
ایران: شکوفایی + فن آوری + مانور جنگی

تمام گل

مطالبی که می خوانید قصه نیست و کاملا واقعی است. تمام گل تمام زندگیش را در عین حالیکه دختر بوده پسرانه و در میان مردان گذرانده است. …

نام: تمام گل
نام پدر: گرز علی
نام مادر: گوهر
متولد روستای یارمجرباغ شهرستان رزن (استان همدان)

مقدمه:
به سراغ زنی رفتیم 71 ساله (74 ساله) که به خاطر فرهنگ غلطی که در بین خانواده ها بوده و الآن هم در اکثر روستاها هست زندگیش را باخته است. پیرزن قصه ما ... گفتم قصه ... ولی مطالبی که می خوانید قصه نیست و کاملا واقعی است. تمام گل تمام زندگیش را در عین حالیکه دختر بوده پسرانه و در میان مردان گذرانده است. حتما این مطلب را بخوانید:

نامش تمام گل است اما پدرش او را طاهرعلی نام نهاده است و او از کودکی با پسران همبازی بوده و از اینکه در میان مردها بوده احساس نا امنی نکرده است. بعد از این همه مدت هنوز ازدواج نکرده و حتی عاشق هم نشده است، البته او خواستگاری هم نداشته است.
 
او از کودکی به کشاورزی پرداخته و اکثر وقتش را به همین کار اختصاص داده است و سختی کار نگذاشته که حتی به این فکر کند که لباس و زیور آلات زنانه بپوشد.
او مقصر اصلی در تعیین شخصیتش را ابتدا پدرش و بعد مردم می داند که حرف آنها باعث شد پدرش چنین کاری بکند و با این حال او دوست ندارد مادر شود.

دوست دارم فقط خودم باشم ... خودم ...
هنگامی که از او می پرسیم که رنگ و غذای مورد علاقه اش را بگوید پاسخ می دهد در زندگی آنقدر مشکلات داشتم که هیچ وقت به آن فکر نکردم که چه رنگی را دوست دارم و چه غذایی را. او می گوید: ?زندگی و محیط هیچ وقت نگذاشت من به هیچ چیز جز کار فکر کنم.?

او درباره تولد می گوید: انسان ها خیلی با هم متفاوتند، بعضی از آنها در خانواده ای متولد می شوند که خیلی وقت است منتظر تولد او می باشند ولی بعضی ها را هیچ کس نمی خواهد و تا بوده همین بوده. او این فرهنگ غلط را که فرزند فقط باید پسر باشد را اشتباه می داند و می گوید: شاید الآن دیگر به مانند گذشته به داشتن پسر دیگر اهمیت نمی دهد.
 
زنی ایرانی که همه فکر میکنند یک مرد است! +عکس ، www.irannaz.com

او در جواب این سوال که چرا بعد از فوت والدینش تصمیم نگرفته است که به زندگی عادی برگردد گفت: پدر، خانواده را به من سپرده و از من خواسته که نام و نشان او را زنده نگه دارم و من به خاطر قولی که به پدرم دادم تا آخرش هستم ...

تمام گل از تنهایی گلایه می کند و می گوید: زندگی تنهایی واقعا سخت است ... نه هم صحبتی ... نه همدمی، فقط باید سوخت و ساخت تا زمان مرگ فرا رسد و همه چیز تمام شود. وقتی از او می پرسم اگر دوباره متولد شوی دوست داری پسر باشی یا دختر می گوید:
فرقی نمی کند ... فقط خودم باشم ... خودم ...

البته پسر بودن را بهتر از دختر بودن می داند. از میان خواهرانش فقط یکی زنده است که تمام گل با او صمیمی است و نام این خواهر اقدس است. بقیه بستگانش همه فوت کرده اند. تمام گل الآن دیگر احساس خوشبختی نمی کند چون تنهاست و دیگر نمی تواند به مانند سابق کار کند. او پس انداز مالی هم دارد و وارث خود را هم نوه خواهرش که او را مانند پسر خود دوست می دارد می داند.

نکته جالب: مردم روستا او را طاهر علی صدا می زنند و او نیز همین را می پسندد. در پایان گفتگویمان هنگامی که از او می خواهیم حرفی، سخنی و یا نصیحتی برای ما جوانان داشته باشد فقط برای همه آرزوی موفقیت می کند و ما نیز او را به خدا می سپاریم.

منبع: www.irannaz.com

"من گرفتم تو نگیر"

 "من گرفتم تو نگیر" ایرج میرزا



زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر … من گرفتم تو نگیر

چه اسیری که ز دنیا شده ام یکسره سیر … من گرفتم تو نگیر

بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر … یاد آن روز بخیر

زن مرا کرده میان قفس خانه اسیر … من گرفتم تو نگیر

یاد آن روز که آزاد ز غمها بودم … تک و تنها بودم

زن و فرزند ببستند مرا با زنجیر … من گرفتم تو نگیر

بودم آن روز من از طایفه دّرد کشان … بودم از جمع خوشان

خوشی از دست برون رفت و شدم لات و فقیر … من گرفتم تو نگیر

ای مجرد که بود خوابگهت بستر گرم … بستر راحت و نرم

زن مگیر ؛ ار نه شود خوابگهت لای حصیر … من گرفتم تو نگیر

بنده زن دارم و محکوم به حبس ابدم … مستحق لگدم

چون در این مسئله بود از خود مخلص تقصیر … من گرفتم تو نگیر

من از آن روز که شوهر شده ام خر شده ام … خر همسر شده ام

می دهد یونجه به من جای پنیر … من گرفتم تو نگیر


ایرج میرزا



عکسش با یه شعر کوتاه، ادامه مطلبه دوست داشتی ببین

ادامه مطلب ...

به سلامتی همه سربازا

سلام به همه دوستای گلم میخوام یکی از خاطرات سربازی مو واستون بنویسم.




روزای دم عید بود و ماهم توی پادگان.نصف سربازا مرخصی بودن ،اما من چون دوست داشتم سیزده بدر خونه باشم مرخصی نیومدم ،چند کیلو پسته به عنوان دسر به گروهان ما داده بودند.

اشد دوست صمیمیم بود گفت: محمد امین اینا رو خدایی بین بچه ها تقسیم کن من برم نماز بخونم.

گفتم:خدایی؟

گفت خداییِ خدایی.

رفت ومنم کیسه رو اوردم گفتم همه بشینید سهم هر کسی رو میریزم جلو دستش.

یهو یاد این این شعر افتادم


یه نفر خوابش میادو واسه خواب جا نداره...!
یه نفر یه لقمه نون برای فردا نداره...!
یه نفر می شینه و اسکناساشو می شمره...!
می خواد امتحان کنه که تا داره یا نداره...!
... یه نفر از بس بزرگه خونشون گم میشه توش...!
اون یکی اتاقشون واسه همه جا نداره...!
بابا می خواد واسه دخترش عروسک بخره...!
انتخابم می کنه,پولشو اما نداره...!
یکی دفترش پر از نقاشی و خط خطیه...!
اون یکی مداد برای آب و بابا نداره...!
یکی ویلای کنار دریاشون قصره ولی...!
اون یکی حتی تو فکرش آب دریا نداره...!
یکی بعد مدرسه توپ چهل تیکه می خواد...!
مامانش می گه اینا گرونه اینجا نداره...!
یه نفر تولدش مهمونیه,همه میان...!
یکی تقویم واسه خط زدن رو روزا نداره...!
یکی هر هفته یه روز پزشکشون میاد خونش...!
یکی داره می میره,خرج مداوا نداره...!
یکی دوس داره که کارتون ببینه,اما کجا...!
یکی انقد دیده که میل تماشا نداره...!
یکی پول نداره تا دو روز به شهرشون بره...!
یکی طاقت واسه صدور ویزا نداره...!
یکی فکر آخرین رژیمای غذاییه...!
یکی از بس که نخورده شب و روز »نا« نداره...!
یکی از بس شومینه گرمه می افته از نفس...!
یکی هم برای گرمای دساش »ها« نداره...!
بچه ای که تو چراغ قرمزا می فروشه گل...!
مگه درس و مشق و شور و شوق و رویا نداره...!
یاد اون حقیقت کلاس اول افتادم...!
دارا خیلی چیزا داره ولی سارا نداره...!
همیشه تو دنیا کلی فرق بین آدما...!
این یه قانون شده و دیروز و حالا نداره...!
آدما از یه جا اومدن,همه می رن یه جا...!
اون جا فرقی میون فقیر و دارا نداره...!
کاش یه روزی بشه که دیگه نشه جمله ای ساخت...!
با نمیشه...!
با نمی خوام...!
با نشد...!
با نداره...!
برو ادامه، بد نیست بخونی
ادامه مطلب ...